سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مدیر وبلاگ
 
آمار واطلاعات
بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 6
کل بازدید : 13187
کل یادداشتها ها : 14
خبر مایه


< 1 2 3 4 >

 امام علی( ع ):بوقت چشیدن پیروزى ، سختى هاى زمان صبر محو مى شود.(1)

بانوى بینوایى ، یگانه پسرش به سفر رفته بود، و سفر او طولانى شد. او سخت نگران شده بود و به حضور امام صادق علیه السلام آمد و گفت : پسرم به مسافرت رفته و سفرش بسیار طول کشیده و هنوز برنگشته و بسیار نگرانم .
امام فرمود: اى خانم صبر کن ، در پرتو آن خود را نگهدار. آن بانو رفت و پس ‍ از چند روز انتظار باز پسرش نیامد، کاسه صبرش لبریز گردید و به محضر امام آمد و گفت : پسرم نیامده ، سفرش طول کشید، چه کنم ؟ امام فرمود: مگر نگفتم صبر و مقاومت کن . گفت : سوگند به خدا صبرم به درجه آخر رسیده و دیگر تاب و توان صبر را ندارم !
فرمود: اکنون به خانه ات برو که پسرت آمده است . او سراسیمه به سوى خانه اش رفت ، و دید پسرش از مسافرت بازگشته است ، بسیار خوشحال شد و با خود گفت : مگر بر امام وحى نازل مى شود، او از کجا فهید که پسرم آمده است ؟! بروم این موضوع را از خودش بپرسم .
نزد امام آمد و عرض کرد: آرى همانگونه که خبر دادید پسرم از سفر آمده آیا بر شما وحى نازل مى شود که چنین خبر پنهان را دادید؟
فرمود: من این خبر را از یکى از گفتار رسول خدا بدست آوردم که فرمود: (هنگامى که صبر انسان به پایان رسید، گشایش کار او فرا مى رسد)
از اینکه صبر تو به پایان رسیده بود، دریافتم که گشایش مشکل تو فراهم شده است . از این رو به تو گفتم : برو که پسرت آمده است ، و خبر من مطابق با واقع گردید.

..............
پی‌نوشت

(1): حلاوة الظفر تمحوا مرارة الصبر غرر الحکم ح81


  

 بعد از اسیری خاندان اهل‌بیت (علیهم‌السلام) و سفر آنها به شام و کوفه، حضرت رقیه (ع) بعد از تحمل سختی‌‌های اسیری در شبی جانسوز در شام به شهادت رسید. * رقیه که بود اصل وجود دختری چهار ساله برای امام حسین (علیه السلام) در منابع شیعی آمده است، اما در بعضی منابع در این باره اختلاف وجود دارد. در کتاب کامل بهایی نوشته علاءالدین طبری (قرن ششم هجری) قصه دختری چهار ساله که در ماجرای اسارت در خرابه شام در کنار سر بریده پدر به شهادت رسیده، آمده است، اما در مورد نام او که آیا رقیه بوده یا فاطمه صغری و ... اختلاف است. همچنین سید بن طاووس در کتاب «لهوف» خود می‌نویسد: «شب عاشورا که حضرت سیدالشهداء (علیه ‏السلام) اشعاری در بی‌وفایی دنیا می‏خواند، حضرت زینب (س) سخنان ایشان را شنید و گریست. امام (علیه‏ السلام) او را به صبر دعوت کرد و فرمود: «خواهرم ام کلثوم و تو ای زینب! تو ای رقیه و فاطمه و رباب! سخنم را در نظر دارید [و به یاد داشته باشید] هنگامی که من کشته شدم، برای من گریبان چاک نزنید و صورت نخراشید و سخنی ناروا مگویید و خویشتن‌دار باشید.» * مادر حضرت رقیه براساس نوشته‌های بعضی کتاب‌های تاریخی، نام مادر حضرت رقیه (علیها سلام)، امّ اسحاق است که پیش‌تر همسر امام حسن مجتبی (علیه السلام) بوده و پس از شهادت ایشان، به وصیت امام حسن (علیه السلام) به عقد امام حسین (علیه السلام) درآمده است. مادر حضرت رقیه (علیهاالسلام) از بانوان بزرگ و با فضیلت اسلام به شمار می‌آید. بنا به گفته شیخ مفید در کتاب الارشاد، کنیه ایشان بنت طلحه است. نام مادر حضرت رقیه (علیها سلام) در بعضی کتاب‌ها، ام جعفر قضاعیّه آمده است، ولی دلیل محکمی در این باره در دست نیست. هم چنین نویسنده معالی السبطین، مادر حضرت رقیه (علیهاالسلام) را شاه زنان؛ دختر یزدگرد سوم پادشاه ایرانی معرفی می‌کند که در حمله مسلمانان به ایران اسیر شده بود. وی به ازدواج امام حسین (علیه السلام) درآمد و مادر گرامی حضرت امام سجاد (علیه السلام) نیز به شمار می‌آید. البته لازم به ذکر است که این مطلب از نظر تاریخ‌نویسان معاصر پذیرفته نشده است؛ زیرا در منابع تاریخی آمده است که ایشان هنگام تولد امام سجاد (ع) از دنیا رفته و تاریخ درگذشت او را 23 سال پیش از واقعه کربلا، یعنی در سال 37 هـ .ق دانسته‌اند. از این جهت امکان ندارد، او مادر کودکی باشد که در فاصله سه یا چهار سال پیش از حادثه کربلا به دنیا آمده باشد. این مسأله تنها در یک صورت قابل حل است که بگوییم شاه زنان کسی غیر از شهربانو مادر امام سجاد (علیه السلام) است. * نام‌گذاری حضرت رقیه (ع) رقیه از «رقی» به معنی بالا رفتن و ترقی گرفته شده است. گویا این اسم لقب حضرت بوده و نام اصلی ایشان فاطمه بوده است؛ زیرا نام رقیه در شمار دختران امام حسین (ع) کمتر به چشم می‏خورد و به اذعان برخی منابع، احتمال اینکه ایشان همان فاطمه بنت الحسین (ع) باشد، وجود دارد. در واقع، بعضی از فرزندان امام حسین (ع) دو اسم داشته‏اند و امکان تشابه اسمی نیز در فرزندان ایشان وجود دارد. گذشته از این، در تاریخ نیز دلایلی بر اثبات این مدعا وجود دارد. چنانچه در کتب تاریخی آمده است: «در میان کودکان امام حسین (ع) دختر کوچکی به نام فاطمه بود و چون امام حسین (ع) مادر بزرگوارشان را بسیار دوست می‏داشتند، هر فرزند دختری که خدا به ایشان می‏داد، نامش را فاطمه می‏گذاشت. همان گونه که هرچه پسر داشتند، به احترام پدرشان امام علی (ع) وی را علی می‏نامید.» * اسیری حضرت رقیه حضرت رقیه در واقعه عاشورا حدود سه یا چهار سال سن داشت که بعد از شهادت امام حسین(ع) و یارانش در عصر عاشورا به همراه دیگر زنان بنی‌هاشم توسط سپاه یزید به اسیری رفت. اما داستان شهادت حضرت رقیه (ع). از درون خرابه‌های شام، صدای کودکی به گوش می‌رسید. همه آنهایی که در میان اسرا بودند، خوب می‌دانستند که این صدای رقیه، دختر کوچک امام حسین (ع) است. او حالا از خواب بیدار شده بود و سراغ پدرش را می‌گرفت. انگار که خواب پدرش را دیده بود. یزید دستور داد سر امام حسین (ع) را به دختر کوچک نشان دهند و او را ساکت کنند، اما وقتی حضرت رقیه (ع) و امام حسین ع باز هم به هم رسیدند، اتفاق جانسوزی افتاد. * این بار، پدر در سوگ رقیه نشست چقدر بی‌تابی دخترم! این همه دلشکستگی چرا؟ مگر دست‌های کوچکت در امتداد نیایش عمه، تنها از خدا آمدن بابا را طلب نکرد؟ اینک آمده‌ام در ضیافت شبانه‌ات و در آرامش خرابه‌ات. کوچک دلشکسته‌ام! پیش‌تر نیز با تو بودم و می‌دیدمت. شعله بر دامان و سوخته‌تر از خیمه آه می‌کشیدی و در آمیزه خار و تاول، آبله و اشک، صحرای گردان را به امید سر پناهی می‌سپردی. مهربان دلشکسته‌ام! صبور صمیمی! مسافر غریب و کوچک من! مگر نگفتی که بابا که آمد، آرام می‌گیرم. این همه ناآرامی چرا؟ مگر نگفتی بابا که آمد سر بر دامانش می‌گذارم و می‌خوابم؟ نه ...، نه دخترکم نخواب! می‌دانم اگر بخوابی، دیگر عمه نمی‌خوابد. می‌دانم خواب تو، خواب همه را آشفته می‌کند. نه ... نخواب دخترم! دخترم! بگذار لب‌های چوب خورده‌ام امشب میهمان بوسه‌ای باشد از پیشانی سنگ خورده‌ات؛ از گیسوی پریشان چنگ خورده‌ات؛ از شانه‌های معصوم تازیانه دیده‌ات؛ از صورت رنگ پریده سیلی خورده‌ات. بگذار امشب، مثل شب آرامش تنور بر زانوان زهرا آسوده بخوابم. نه دخترم! نخواب! بگذار بابا بخوابد. و چنین شد که رقیه (س)، هنگامی که سر پدر در آغوشش بود، جان سپرد. منابع: بهایی علاءالدین طبری لهوف سید بن طاووس چهل روز عاشقانه، محمدرضا سنگری *


  

سلام ضمن تبریک فرا رسیدن ماه ذی القعده و آغاز دهه کرامت

امام رضا (ع)میفرمایند <خمس من لم تکن فیه فلا ترجوه لشئ من الدنیا والآخره>اگر پنج چیز در شخصی نباشد امیدی به خیر او در دنیا واخرت نیست

1- من لا تعرف الوثاقه فی ارومته<ارومه به تنه درخت میگویند : کسی که اصالت خانوادگی ندارد

2-الکرم فی طباعه:کسی که عزت نفسش را حفظ نکند منظور فقیری که بخواهد مثل ثروتمندان زندگی کند وبرای اینکار مجبور است منت دیگران را بکشد

3-النبل فی نفسه: نجابت در نفس وحیا

4- الرسان فی خلقه:کسی که اخلاق خوبش تداوم نداشته باشد هر روز اخلاقش شکلی میگرد

5-المخاف فی ربه: ترس از خدا منظواین است که از خدا نترسد از امام رضا (ع)سوال کردند منظور از توکل بر خدا چیست حضرت عرض کردند <یعنی اینکه که انسان خدا را دارد از چیزی نترسد 

 

 

 

 

                                                                                                                                                                                                                                        تحف العقول

                                                                                                                                                                                                                                   بخش سخنان امام رضا(ع)       


  

سلام یک روحانی بزرگواری عرض میکند شبی  میخواستم در یکی از محلهای تهران منبر بروم خانمی جلوی من را گرفت وگریه میکرد هر کار میکردم آرام نمیشد تا آخر بهش گفتم وقت میگذرد اگه حرفی داری بزن وگرنه من کار دارم گفت شوهرم سید است سه تا پسر دارم دیشب آمدم جلسه سخنرانی  وروضه شما  برای ما چای آوردن ما چهار نفر بودیم اما چایی که اوردن سه تا بود به یکی از پسرها نرسید شروع کرد بهانه گرفتن که من چایی میخوام منم خجالت میکشیدم که صدا بزنم  چایی بیاورند هر کار کردم آرام نشد تا اینکه یک سیلی به صورتش زدم رفت گوشه ای نشست تا اینکه جلسه تمام شد رفتم منزل خوابیدم در عالم رویا دیدم پیغمبر یک سینی پر از چای دست گرفته آمد نزد من گفت این چایی ها روبه فرزندانت بنده وبخاطر چایی به صورت فرزندان من  سیلی نزن.


  

بسم الله الرحمن الرحیم                                           

در زمان متوکل عباسی زنی بود که ادعا میکرد زینب دختر فاطمه زهرا (س) است متوکل به او گفت  تو جوان هستی  در حالی که سالهای سال از رحلت پیغمبر می گذرد

زن جواب داد پیغمبر دستش را بر تن من کشید واز خدا خواست هر چهل سال مرا به جوانی برگرداند متوکل گفت من باید حتما دلیلی برنقض گفتار او بیاورم

اطرافیان گفتند از امام هادی(س)کمک بگیرید  امام هادی به آن زن گفت که گوشت بدن فرزندان رسول خدا بر درندگان حرام است اگر راست میگویی وارد محوطه درندگان شو آن زن گفت کسانی که اینجا نشستن وادعا میکنند فرزند امام حسن وامام حسین هستند وارد شوند  متوکل گفت یا علی ابن محمد اگر ادعا میکنی فرزند پیغمبری خودت وارد شو امام وارد شد وشیرها آمدند دور امام را گرفتند وامام هادی با دستان مبارکشان بر سر آنها میکشیدند وموقعی که امام هادی میخواستند از آن محوطه بیرون بیاییند شیرها امام را همراهی میکردند امام متوجه شدند وبا دستشان اشاره کردند وشیرها به عقب رفتند نوبت به آن زن رسید  گفت من زن فقیری بودم با این ادعای خودم مردم رافریب میدادم واز این طریق امرار معاش میکردم.بحار الانوارج50ص141

در پایان توهین به ساحت مقدس امام هادی (ع)توسط شاهین نجفی خواننده رپ خارج نشین را محکوم میکنم.


  




طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ